سالهاست که در لایه های نابود اینگونه زیستنی می گردم
و می گردم تو را و خودم را . . .
بیگناه گم کرده ام در خویشتنی که هر گز خوش نبود . .
چقدر دلم برای خواستن تنگ می شد !
تا اینکه دریافتم این زندگی نه تویی نه من !
ما گم شده ایم !
در نا کجا آباد خود ساخته ای که نشانی ندارد . . .
 |